کارمندی: امنیت یا آزادی؟
کدام را انتخاب کنیم تا دیگری را از دست ندهیم؟
هر روز افراد کارمند زیادی را میبینیم که از شغل و درآمد خود راضی نیستند. وقتی با این افراد صحبت میکنیم اکثرشان دوست دارند کسبوکار خودشان را راه اندازی کرده و برای خودشان کار کنند. ولی این فقط یک خواسته و آرزوی درونی باقی میماند و هیچ کاری برای رهایی از این وضعیت انجام نمیدهند.
فکر میکنید دلیل اصلی چیست؟
وقتی شما کارمند هستید و برای دیگران کار میکنید، بجای اینکه رویای خودتان را محقق سازید، آرزوی رئیس و مدیرتان را برآورده میکنید. افراد کارمند هر ماه ۳۰ روز برای مدیر خود کار میکنند و در انتهای ماه منتظر میمانند تا حقوق ناچیز خود را دریافت کنند.
امنیت یا آزادی؟
حتماً این جمله را شنیدهاید: “حقوق کارمندی مانند رشوهای است که به آنها داده میشود تا دست از رویای خود بکشند”. این جمله دقیقاً درست است. کارمند خود را اسیر دایرهای میکنند بنام دایره امنیت. کمتر کارمندی میتواند از این دایره بیرون بیاید. اما آنها نمیدانند که در زندگیشان دو انتخاب وجود دارد. انتخاب اول: “امنیت” انتخاب دوم: ” آزادی ” اگر سراغ امنیت بروند هر دو را از دست خواهند داد.
کارمندان یا متوجه شدهاند یا بهزودی متوجه خواهند شد که دیگر حقوقشان جوابگوی هزینههای زندگیشان نیست. اکثر کارمندان به دنبال کار دوم یا سوم میگردند. به خاطر تورم و عدم تعادل هزینههای زندگی و درآمد، دیگر نمیتوانند حتی مایحتاج اولیه زندگیشان را فراهم کنند. اما اگر سراغ آزادی روند، معنایش این نیست که احساس عدم امنیت نخواهند کرد؛ اما در نهایت به جایی خواهد رسید که نه تنها آزادی خواهند داشت، بلکه در دایره امنیت نیز قرار خواهند گرفت.
زمان آزاد برای کارمندان
جالب اینکه تعداد زیادی از افراد کارمند، بعد از ساعت کاری خود، وقت آزاد خود را با خواب، تماشای برنامههای تلویزیون، گشت و گذار در فضای مجازی یا گفتگو و گردش با دوستان هدر میکنند و از درآمد کم خود گلایه دارند.آنها مدام به این فکر میکنند کاش کسب و کار پولسازی داشتیم یا میتوانستیم درآمد بیشتری داشته باشیم. همه ما می دانیم، حداقل بهای رفتن به بهشت مرگ است، پس ما نمیتوانیم هم آرامش داشته باشیم و هم به آزادی مالی فکر کنیم؛ حداقل برای چند سال اول شروع یک کسب وکار جدید.
در نتیجه :
شما دوست عزیز کارمندی که تا اینجای این نوشته با من همراه بودید، تا تغییری در سبک زندگی خود به وجود نیاورید و تغییر نکنید، هیچ اتفاق جدیدی نخواهد افتاد و هر روز این بدهیها هستند که از درآمد شما جلو زده و ذهن و روان شما را تحت تأثیر قرار داده و زندگی شما را با فرسایش همراه خواهد کرد.
راهکار چیست؟
پس تا دیر نشده دکمه توقف این ماشین در حال گذر زندگی با روزمرگی را زده، از آن بیرون آیید و با خودتان خلوت کرده و از بیرون به خود، زندگی وفعالیتهای خود نگاه کنید. درست است که سالها به این سبک زندگی عادت کردهاید، تغییر در عادات روزمره سخت است اما این باید اتفاق بیفتد تا نتایج متفاوتی رخ دهد.
در نوشتههای بعدی بیشتر در مورد راهکارهای راه اندازی کسب و کار خواهم نگاشت. پس با من همراه باشید.
سلام آقای حقانی ، وقتتون بخیر باشه، مقاله خیلی خوبی بود
متشکرم از شما جناب معیری.